-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 17:42
حتی گوشه ای از امتداد نگاهت را به بی دوام ترین عبور رهگذر مبند سایه حضورت کافیست تا طوفانی کند دریای تردیدش را تو همان افق هستی که نور میبارد و او نشسته در شب تشنه... فاصله بین تردید و بی گدار کوتاه است هوش دار <افسانه>
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 17:36
گفتی قرارمان یک نبض مانده به بی قراریت و یک ستاره تا طلوع سایه تنهایی سبد را بردار و منتظر باش حال... در آغوش بیقراری و تنها و سبد پر از حسرت یاس چیدنت را منتظرم <افسانه>
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 12:53
باران من اشکهایم اشکهایم.آیینه تمام نمای دردهایم دردهایم چشمانی غیر چشمانم دریچه ای به خاک وجودم و از خاک وجودم درخت بیدی را در پی رسیدن به آرامش باغبانی دانا را نیاز است <افسانه>
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 12:06