گفتی قرارمان یک نبض مانده به بی قراریت
و یک ستاره تا طلوع سایه تنهایی
سبد را بردار و منتظر باش
حال...
در آغوش بیقراری و تنها
و سبد پر از حسرت یاس
چیدنت را منتظرم
<افسانه>